معنی فارسی oled
B1OLED، نوعی نمایشگر که از دیودهای ساطعکننده نور برای تولید تصویر استفاده میکند.
A display technology using organic compounds that emit light when electricity is applied, allowing for high contrast ratios.
- NOUN
example
معنی(example):
تلویزیون جدید OLED کیفیت تصویر شگفتانگیزی را ارائه میدهد.
مثال:
The new OLED TV offers stunning picture quality.
معنی(example):
فناوری OLED به خاطر تواناییاش در تولید سیاههای عمیق مورد پسند است.
مثال:
OLED technology is favored for its ability to produce deep blacks.
معنی فارسی کلمه oled
:
OLED، نوعی نمایشگر که از دیودهای ساطعکننده نور برای تولید تصویر استفاده میکند.