معنی فارسی oliveskinned

B2

نحوه توصیف افرادی با پوست تیره‌تر که معمولاً رنگ زیتونی دارند.

Describing people with a skin tone resembling olives, generally a darker hue.

example
معنی(example):

او پوستی به رنگ زیتونی دارد که به راحتی آفتاب می‌خورد.

مثال:

She has an oliveskinned complexion that tan easily.

معنی(example):

افراد با پوست زیتونی معمولاً میراث خود را نشان می‌دهند.

مثال:

Oliveskinned individuals often show their heritage.

معنی فارسی کلمه oliveskinned

: معنی oliveskinned به فارسی

نحوه توصیف افرادی با پوست تیره‌تر که معمولاً رنگ زیتونی دارند.