معنی فارسی ominously

B2

به طرز هشداردهنده یا نگران کننده، نشان دهنده وقوع رویدادی ناخوشایند.

In a manner that suggests something bad is going to happen.

adverb
معنی(adverb):

In an ominous manner; with sinister foreboding.

example
معنی(example):

آسمان قبل از طوفان به طور هشداردهنده ای تاریک به نظر می رسید.

مثال:

The sky looked ominously dark before the storm.

معنی(example):

او به طرز هشداردهنده ای درباره آینده سخن گفت.

مثال:

He spoke ominously about the future.

معنی فارسی کلمه ominously

: معنی ominously به فارسی

به طرز هشداردهنده یا نگران کننده، نشان دهنده وقوع رویدادی ناخوشایند.