معنی فارسی omnifariously
B1به معنای به شیوههای مختلف و متنوع عمل کردن یا خدمات دادن.
In a manner that encompasses a variety of means or ways; diversely.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز همهجانبهای برای کمک به دوستانش به شیوههای مختلف عمل کرد.
مثال:
She acted omnifariously to assist her friends in different ways.
معنی(example):
این خیریه به طور همهجانبه کمک کرد و غذا، پوشاک و سرپناه فراهم کرد.
مثال:
The charity helped omnifariously, providing food, clothing, and shelter.
معنی فارسی کلمه omnifariously
:
به معنای به شیوههای مختلف و متنوع عمل کردن یا خدمات دادن.