معنی فارسی omphaloncus
B1امفالنکوس به شرایطی گفته میشود که در آن بخشی از اعضای داخلی بدن از طریق بند ناف بیرون زده باشد.
A condition in which abdominal organs protrude through the umbilical cord.
- NOUN
example
معنی(example):
در زمان تولد، نوزاد به امفالنکوس مبتلا تشخیص داده شد.
مثال:
The baby was diagnosed with an omphaloncus at birth.
معنی(example):
برای اصلاح امفالنکوس نیاز به مداخله جراحی بود.
مثال:
Surgical intervention was required to correct the omphaloncus.
معنی فارسی کلمه omphaloncus
:
امفالنکوس به شرایطی گفته میشود که در آن بخشی از اعضای داخلی بدن از طریق بند ناف بیرون زده باشد.