معنی فارسی on horseback
A2بر روی اسب، معمولاً برای توصیف سوارکاری یا سفر انجام شده با اسب.
Riding or travelling using a horse.
- IDIOM
example
معنی(example):
او از سوارکاری بر روی اسب در حومه لذت میبرد.
مثال:
He enjoys riding on horseback through the countryside.
معنی(example):
بسیاری از جنگجویان باستانی با اسب سفر میکردند.
مثال:
Many ancient warriors traveled on horseback.
معنی فارسی کلمه on horseback
:
بر روی اسب، معمولاً برای توصیف سوارکاری یا سفر انجام شده با اسب.