معنی فارسی on-time

B1

به موقع، یعنی در زمان مشخص شده یا مقرر شده انجام شود.

At the scheduled or expected time; punctual.

example
معنی(example):

او به جلسه به موقع رسید.

مثال:

She arrived at the meeting on time.

معنی(example):

ما باید گزارش را به موقع ارسال کنیم.

مثال:

We need to submit the report on time.

معنی فارسی کلمه on-time

: معنی on-time به فارسی

به موقع، یعنی در زمان مشخص شده یا مقرر شده انجام شود.