معنی فارسی ondule
B1موجدار، به معنی ایجاد امواج یا نوسانات در اشکال یا الگوها.
Having curves or waves; characterized by undulating forms.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت از طرحی موجدار برای مجسمه استفاده کند.
مثال:
The artist decided to use an ondulate design for the sculpture.
معنی(example):
الگوهای موجدار روی پارچه توجه همه را جلب کرد.
مثال:
The ondulate patterns on the fabric caught everyone's attention.
معنی فارسی کلمه ondule
:
موجدار، به معنی ایجاد امواج یا نوسانات در اشکال یا الگوها.