معنی فارسی one's fill
B2به حد کافی، به معنای اینکه چیزی به قدری مصرف شود که دیگر فضا یا تمایل برای مصرف بیشتر نباشد.
The maximum amount that one can consume or satisfy one's appetite.
- noun
noun
معنی(noun):
As much as one can take.
example
معنی(example):
بعد از وعده غذا، او از دسر به اندازه کافی خورد.
مثال:
After the meal, he had his fill of dessert.
معنی(example):
شما میتوانید به اندازه کافی از بوفه بردارید.
مثال:
You can take one's fill of the buffet.
معنی فارسی کلمه one's fill
:به حد کافی، به معنای اینکه چیزی به قدری مصرف شود که دیگر فضا یا تمایل برای مصرف بیشتر نباشد.