معنی فارسی one's lap

B1

زانوی شخص، که می‌تواند محلی برای نشستن یا قرار دادن اشیاء باشد.

The area formed by the upper legs of a seated person, often used for sitting or holding items.

example
معنی(example):

گربه روی زانوی من نشسته است.

مثال:

The cat sat down on my lap.

معنی(example):

او کتاب را روی زانویش گذاشت در حالی که می‌خواند.

مثال:

She placed the book on her lap while reading.

معنی فارسی کلمه one's lap

:

زانوی شخص، که می‌تواند محلی برای نشستن یا قرار دادن اشیاء باشد.