معنی فارسی one's nerve

B2

جرات یا اعتماد به نفس شخص در موقعیت‌های سخت یا چالش‌برانگیز.

The ability to remain calm and confident in challenging or frightening situations.

example
معنی(example):

او بالاخره جراتش را پیدا کرد تا در مقابل جمعیت صحبت کند.

مثال:

She finally found her nerve to speak in front of the audience.

معنی(example):

برای اجرا در صحنه به جرات زیادی نیاز است.

مثال:

It takes a lot of nerve to perform on stage.

معنی فارسی کلمه one's nerve

:

جرات یا اعتماد به نفس شخص در موقعیت‌های سخت یا چالش‌برانگیز.