معنی فارسی onement
B2آشتی، حالت یا عمل جبران و برقراری صلح با خود یا دیگران.
The reparation for a wrong or injury; reconciliation.
- NOUN
example
معنی(example):
او برای اشتباهات گذشتهاش به دنبال آشتی بود.
مثال:
He sought onement for his past mistakes.
معنی(example):
آشتی معمولاً جزئی از بسیاری از مراسم دینی است.
مثال:
Onement is often part of many religious practices.
معنی فارسی کلمه onement
:
آشتی، حالت یا عمل جبران و برقراری صلح با خود یا دیگران.