معنی فارسی onsweeping

B1

جاروب کردن به‌طور مداوم و سریع.

The act of sweeping continuously or thoroughly.

example
معنی(example):

باد تند باعث شد که برگ‌ها پرواز کنند.

مثال:

The onsweeping wind caused the leaves to fly.

معنی(example):

او در حال جاروب کردن زمین بود وقتی که او رسید.

مثال:

She was onsweeping the floor when he arrived.

معنی فارسی کلمه onsweeping

: معنی onsweeping به فارسی

جاروب کردن به‌طور مداوم و سریع.