معنی فارسی oomph
B1 /umf/قدرت و انرژی یا تأثیر قوی که چیزی دارد، به ویژه در زمینه‌های فیزیکی یا احساسی.
The power or energy of something, often used to describe enthusiasm or vibrancy.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Strength, power, passion or effectiveness; clout.
مثال:
Use a mild cleanser, but pick something with enough oomph to do the job.
معنی(noun):
Sex appeal.
معنی(noun):
A bassy grunting or thudding sound.
verb
معنی(verb):
To produce a bassy grunting or thudding sound.
example
معنی(example):
وقتی شتاب می‌گیری، ماشین خیلی قدرت دارد.
مثال:
The car has a lot of oomph when you accelerate.
معنی(example):
سخنران به ارائه مقداری انرژی و جذابیت اضافه کرد.
مثال:
The speaker brought some oomph to the presentation.
معنی فارسی کلمه oomph
:
قدرت و انرژی یا تأثیر قوی که چیزی دارد، به ویژه در زمینه‌های فیزیکی یا احساسی.
