معنی فارسی open go

B1

اجازهٔ شروع به کاری یا عملی که باید انجام شود.

A signal or permission to commence an action.

example
معنی(example):

او اجازهٔ شروع مسابقه را صادر کرد.

مثال:

She gave the open go for the race to begin.

معنی(example):

داور علامت شروع بازی را صادر کرد.

مثال:

The referee signaled the open go for the game.

معنی فارسی کلمه open go

: معنی open go به فارسی

اجازهٔ شروع به کاری یا عملی که باید انجام شود.