معنی فارسی ophthalmodiagnosis
B2تشخیص چشمی، فرآیند شناسایی مشکلات و بیماریهای چشم با استفاده از ابزارها و تکنیکهای تخصصی.
The process of diagnosing eye conditions using specialized instruments.
- NOUN
example
معنی(example):
دکتر از ابزار ویژهای برای تشخیص چشمی استفاده کرد.
مثال:
The doctor used special tools for ophthalmodiagnosis.
معنی(example):
تشخیص چشمی به شناسایی بیماریهای چشم کمک میکند.
مثال:
Ophthalmodiagnosis helps to identify eye diseases.
معنی فارسی کلمه ophthalmodiagnosis
:
تشخیص چشمی، فرآیند شناسایی مشکلات و بیماریهای چشم با استفاده از ابزارها و تکنیکهای تخصصی.