معنی فارسی oppositionary
B2جامعهای که به یک حکومت یا ایدئولوژی خاص مخالف است.
Relating to or characterized by opposition.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نیروهای مخالف علیه حزب حاکم جنگیدند.
مثال:
The oppositionary forces fought against the ruling party.
معنی(example):
موضع مخالف او در طول جلسه واضح بود.
مثال:
Her oppositionary stance was clear during the meeting.
معنی فارسی کلمه oppositionary
:
جامعهای که به یک حکومت یا ایدئولوژی خاص مخالف است.
