معنی فارسی oppugnant
C2متضاد، متناقض، به معنای وجود تناقض یا مخالفت میان دو یا چند دیدگاه یا ایده.
In opposition; conflicting or contrary.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
One who oppugns; an opponent.
adjective
معنی(adjective):
Opposing, antagonistic, contrary
example
معنی(example):
استدلالهای متضاد از هر دو طرف باعث بنبست شد.
مثال:
The oppugnant arguments from both sides created a stalemate.
معنی(example):
دیدگاههای متضاد باعث شد نتوانیم به توافق برسیم.
مثال:
The oppugnant views made it difficult to reach a consensus.
معنی فارسی کلمه oppugnant
:
متضاد، متناقض، به معنای وجود تناقض یا مخالفت میان دو یا چند دیدگاه یا ایده.