معنی فارسی oracy
B1توانایی در فهم و تولید شفاهی زبان، مشابه با سواد اما مخصوص گفتار.
The ability to express oneself fluently and grammatically in spoken language.
- noun
noun
معنی(noun):
The ability to speak, and to understand spoken language
معنی(noun):
A measure of this ability
example
معنی(example):
مهارت‌های شفاهی برای ارتباط مؤثر مهم هستند.
مثال:
Oracy skills are important for effective communication.
معنی(example):
برنامه شفاهی مدرسه به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا ایده‌های خود را به وضوح بیان کنند.
مثال:
The school's oracy program helps students express their ideas clearly.
معنی فارسی کلمه oracy
:
توانایی در فهم و تولید شفاهی زبان، مشابه با سواد اما مخصوص گفتار.
