معنی فارسی orbitomaxillary
B1ناحیهای در آناتومی که به اتصال استخوانهای چشم و فک بالایی اشاره دارد.
Referring to the anatomical region where the orbit (eye socket) and the maxilla (upper jaw) meet.
- NOUN
example
معنی(example):
ناحیه اوربیتومکزاری در آناتومی صورت مهم است.
مثال:
The orbitomaxillary region is important in facial anatomy.
معنی(example):
جراحان در طی عملیات به ناحیه اوربیتومکزاری توجه میکنند.
مثال:
Surgeons pay attention to the orbitomaxillary area during procedures.
معنی فارسی کلمه orbitomaxillary
:
ناحیهای در آناتومی که به اتصال استخوانهای چشم و فک بالایی اشاره دارد.