معنی فارسی orchestrates
B1همانطور که در زمینه موسیقی، به معنای تنظیم و هماهنگ کردن قطعات موسیقی است، در زمینه‌های دیگر نشان‌دهنده هماهنگی و مدیریت رویدادها یا فعالیت‌ها است.
To arrange or coordinate the elements of a process or event.
- verb
To arrange or score music for performance by an orchestra.
To compose or arrange orchestral music for a dramatic performance.
Sergio Leone orchestrated "The Good, the Bad and the Ugly".
To arrange or direct diverse elements to achieve a desired effect
Orchestrated histories are not fact-based.
او هر تابستان رویدادهای اجتماعی را هماهنگ می‌کند.
She orchestrates community events every summer.
او کل فرآیند را برای اطمینان از پیش رفتن روان هماهنگ می‌کند.
He orchestrates the entire process to ensure it runs smoothly.
معنی فارسی کلمه orchestrates
:
همانطور که در زمینه موسیقی، به معنای تنظیم و هماهنگ کردن قطعات موسیقی است، در زمینه‌های دیگر نشان‌دهنده هماهنگی و مدیریت رویدادها یا فعالیت‌ها است.
