معنی فارسی ordainment

B2

ordainment به معنای تقدیس یا نصب به مقام دینی است و به عمل رسمی اختصاص یافتن شخص به خدمت کلیسا اشاره دارد.

The act of conferring holy orders on a priest or minister.

example
معنی(example):

مراسم تقدیس اسقف یک مراسم مهم بود.

مثال:

The bishop's ordainment was a significant ceremony.

معنی(example):

تقدیس او به مقام کشیش توسط جامعه جشن گرفته شد.

مثال:

His ordainment into the priesthood was celebrated by the community.

معنی فارسی کلمه ordainment

: معنی ordainment به فارسی

ordainment به معنای تقدیس یا نصب به مقام دینی است و به عمل رسمی اختصاص یافتن شخص به خدمت کلیسا اشاره دارد.