معنی فارسی ordinand
B2Ordination، که به شخصی اطلاق میشود که در حال آماده شدن برای دریافت مقام روحانی است.
A person who is about to be ordained, especially in a religious context.
- noun
noun
معنی(noun):
A candidate for ordination
example
معنی(example):
Ordination در مراسم، بعد از اتمام آموزشهای لازم صورت میگیرد.
مثال:
The ordinand completed the training before the ceremony.
معنی(example):
Ordination به فردی که قرار است به مقام روحانی منصوب شود اشاره دارد.
مثال:
The ordinand is someone who is about to be ordained.
معنی فارسی کلمه ordinand
:
Ordination، که به شخصی اطلاق میشود که در حال آماده شدن برای دریافت مقام روحانی است.