معنی فارسی organ transplant
B2پیوند عضو، عمل جراحی برای انتقال یک عضو سالم به بدن شخصی دیگر.
A surgical procedure to replace a person’s damaged organ with a healthy one from a donor.
- noun
noun
معنی(noun):
A surgical operation in which an organ is moved from a donor to a recipient.
example
معنی(example):
پیوند عضو می‌تواند جان کسی را نجات دهد.
مثال:
An organ transplant can save someone's life.
معنی(example):
پزشکان زمانی که یک عضو بیمار ناکارآمد می‌شود، پیوند عضو انجام می‌دهند.
مثال:
Doctors perform an organ transplant when a patient's organ fails.
معنی فارسی کلمه organ transplant
:
پیوند عضو، عمل جراحی برای انتقال یک عضو سالم به بدن شخصی دیگر.
