معنی فارسی orthosomatic

B1

مرتبط با ساختار و کارکرد بدن به شیوه‌ای صحیح.

Relating to the correct structure and function of the body.

example
معنی(example):

این رویکرد درمانی شامل یک دیدگاه ارثوسوماتیک است.

مثال:

The therapy approach includes an orthosomatic perspective.

معنی(example):

درک بدن به صورت ارثوسوماتیک می‌تواند به بهبود سلامت کمک کند.

مثال:

Understanding the body orthosomatically can enhance wellness.

معنی فارسی کلمه orthosomatic

: معنی orthosomatic به فارسی

مرتبط با ساختار و کارکرد بدن به شیوه‌ای صحیح.