معنی فارسی ossifying
B1استخوانی شدن، به معنی تبدیل بافت‌های نرم به بافت‌های سخت استخوانی است.
The act of becoming bony or forming bone.
- verb
verb
معنی(verb):
To transform (or cause to transform) from a softer animal substance into bone; particularly the processes of growth in humans and animals.
معنی(verb):
(animate) To become (or cause to become) inflexible and rigid in habits or opinions.
معنی(verb):
(inanimate) To grow (or cause to grow) formulaic and permanent.
معنی(verb):
To calcify.
example
معنی(example):
استخوانی شدن استخوان‌ها به آن‌ها کمک می‌کند قوی شوند.
مثال:
Ossifying bones helps them become strong.
معنی(example):
فرآیند استخوانی شدن در رشد دوران کودکی اهمیت دارد.
مثال:
The ossifying process is important in childhood development.
معنی فارسی کلمه ossifying
:
استخوانی شدن، به معنی تبدیل بافت‌های نرم به بافت‌های سخت استخوانی است.
