معنی فارسی osteoporotic

B2

استخوان‌پوسیده، مربوط به کاهش تراکم استخوان که خطر شکستگی را افزایش می‌دهد.

Relating to or suffering from osteoporosis, which causes bones to become weak and fragile.

example
معنی(example):

بیماران دارای استخوان‌پوسیدگی در معرض خطر بالاتری برای شکستگی‌ها هستند.

مثال:

Osteoporotic patients are at a higher risk for fractures.

معنی(example):

رژیم غذایی و ورزش می‌تواند به کنترل شرایط استخوان‌پوسیدگی کمک کند.

مثال:

Diet and exercise can help manage osteoporotic conditions.

معنی فارسی کلمه osteoporotic

: معنی osteoporotic به فارسی

استخوان‌پوسیده، مربوط به کاهش تراکم استخوان که خطر شکستگی را افزایش می‌دهد.