معنی فارسی out of joint

B2

غیرطبیعی، ناهماهنگ، به وضعیتی اشاره می‌کند که چیزها در جای خود نیستند یا به درستی کار نمی‌کنند.

Not functioning well; out of harmony or alignment.

example
معنی(example):

قاب عکس به هم خورده و نیاز به تعمیر دارد.

مثال:

The picture frame is out of joint and needs to be fixed.

معنی(example):

نگرش او به نظر با فضای شاد مهمانی سازگار نبود.

مثال:

His attitude seemed out of joint with the cheerful atmosphere of the party.

معنی فارسی کلمه out of joint

: معنی out of joint به فارسی

غیرطبیعی، ناهماهنگ، به وضعیتی اشاره می‌کند که چیزها در جای خود نیستند یا به درستی کار نمی‌کنند.