معنی فارسی out of kilter
B1ناهماهنگ، به وضعیتی اشاره میکند که چیزها درست کار نمیکنند یا از حالت طبیعی خارج شدهاند.
Not in proper condition or alignment; out of order.
- IDIOM
example
معنی(example):
ساعت به هم خورده و نیاز به تعمیر دارد.
مثال:
The clock is out of kilter and needs to be fixed.
معنی(example):
به نظر میرسد اوضاع در دفتر کار اخیراً به هم ریخته است.
مثال:
Things seem out of kilter at the office lately.
معنی فارسی کلمه out of kilter
:
ناهماهنگ، به وضعیتی اشاره میکند که چیزها درست کار نمیکنند یا از حالت طبیعی خارج شدهاند.