معنی فارسی out of sync
B1خارج از هماهنگی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها یا افراد به درستی با هم کار نمیکنند یا همسو نیستند.
Not in harmony or proper coordination with something else.
- IDIOM
example
معنی(example):
رقاصها با موسیقی هماهنگ نبودند.
مثال:
The dancers were out of sync with the music.
معنی(example):
زمانبندی ما هماهنگ نیست و ملاقات را سخت کرده است.
مثال:
Our schedules are out of sync, making it hard to meet.
معنی فارسی کلمه out of sync
:
خارج از هماهنگی، به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها یا افراد به درستی با هم کار نمیکنند یا همسو نیستند.