معنی فارسی outbargained
B1بهتر از دیگران در یک چانهزنی عمل کردن و به نتایج بهتری دست یافتن.
Past tense of outbargain; having received a better deal than others through negotiation.
- VERB
example
معنی(example):
او بعد از اینکه فروشنده را شکست داد، احساس افتخار کرد.
مثال:
He felt proud after he outbargained the seller.
معنی(example):
در مذاکره، او به طور موفقیتآمیز از رقبای خود پیشی گرفت.
مثال:
In the negotiation, she outbargained her opponents successfully.
معنی فارسی کلمه outbargained
:
بهتر از دیگران در یک چانهزنی عمل کردن و به نتایج بهتری دست یافتن.