معنی فارسی outbarred

B1

منع کردن از ورود یا شرکت در چیزی، به ویژه با دلیلی قانونی یا اجتماعی.

To be barred from entering or participating, often due to rules or regulations.

example
معنی(example):

او احساس کرد که از پیوستن به گفتگو منع شده است.

مثال:

She felt outbarred from joining the conversation.

معنی(example):

به علت اقدامات قبلی‌اش، او از شرکت منع شده بود.

مثال:

He was outbarred from participating due to his previous actions.

معنی فارسی کلمه outbarred

: معنی outbarred به فارسی

منع کردن از ورود یا شرکت در چیزی، به ویژه با دلیلی قانونی یا اجتماعی.