معنی فارسی outbloomed
B1شکوفه دادن و به شکلی زیبا آراسته شدن.
Having bloomed more or in a superior manner.
- VERB
example
معنی(example):
گلهای رز پس از یک هفته باران شکوفا شدند.
مثال:
The roses outbloomed after a week of rain.
معنی(example):
او با افتخار گلهای شکوفا شدهاش را نشان داد.
مثال:
She proudly showed off her outbloomed flowers.
معنی فارسی کلمه outbloomed
:
شکوفه دادن و به شکلی زیبا آراسته شدن.