معنی فارسی outdoing
B1عملیاتی که در آن فرد از توانایی‌های قبلی خود فراتر می‌رود.
The act of surpassing one’s own previous achievements.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To excel; go beyond in performance; surpass.
noun
معنی(noun):
The act by which one person outdoes another.
example
معنی(example):
او هر بار از خود جلو می‌زند و همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
مثال:
Outdoing herself each time, she keeps impressing everyone.
معنی(example):
از خود پیشی گرفتن چالشی بود که او با خوشحالی پذیرفت.
مثال:
Outdoing himself was a challenge he accepted willingly.
معنی فارسی کلمه outdoing
:
عملیاتی که در آن فرد از توانایی‌های قبلی خود فراتر می‌رود.
