معنی فارسی outerness
B1حالت یا ویژگی بیرونی، کیفیت یا حالتی که به جنبههای خارجی اشاره دارد.
The quality or state of being outer or external; outwardness.
- NOUN
example
معنی(example):
بیرونی بودن شخصیت او جذاب بود.
مثال:
The outerness of his personality was charming.
معنی(example):
مفهوم بیرونی بودن در برخی زمینهها میتواند پیچیده باشد.
مثال:
The concept of outerness can be complicated in some contexts.
معنی فارسی کلمه outerness
:
حالت یا ویژگی بیرونی، کیفیت یا حالتی که به جنبههای خارجی اشاره دارد.