معنی فارسی outflunky

B1

شخصی که در یک گروه یا جمع احساس عدم تعلق یا ضعف می‌کند.

A person who seems out of place or unqualified in a specific social or professional setting.

example
معنی(example):

او در جلسه شرکتی احساس احمقانه‌ای داشت.

مثال:

He felt like an outflunky in the corporate meeting.

معنی(example):

برای اینکه در جمع جا بیفتد، سبک خود را تغییر داد تا احمقانه به نظر نرسد.

مثال:

Trying to fit in, he changed his style to avoid being an outflunky.

معنی فارسی کلمه outflunky

: معنی outflunky به فارسی

شخصی که در یک گروه یا جمع احساس عدم تعلق یا ضعف می‌کند.