معنی فارسی outglowed

B1

در طول زمان، نور بیشتری نسبت به دیگر منابع نور منتشر کرده.

To have shone more brightly than other light sources.

example
معنی(example):

خورشید در طول روز همه چراغ‌های دیگر را درخشان‌تر کرد.

مثال:

The sun had outglowed all the other lights during the day.

معنی(example):

لبخند او از شمع‌های روی میز درخشان‌تر بود.

مثال:

Her smile outglowed the candles on the table.

معنی فارسی کلمه outglowed

: معنی outglowed به فارسی

در طول زمان، نور بیشتری نسبت به دیگر منابع نور منتشر کرده.