معنی فارسی outjinxed

B1

به کارگیری عبارتی برای نشان دادن این‌که شخصی بر روی بدشانسی دیگران غلبه کرده است.

Having succeeded in counteracting the misfortunes of others, often humorously.

example
معنی(example):

او احساس می‌کرد که بر تمام بدشانسی‌های دوستانش غلبه کرده است.

مثال:

She felt like she had outjinxed all her friends' misfortunes.

معنی(example):

او ادعا کرد که در طول مسابقه بر بدبختی‌های هم‌تیمی‌هایش غلبه کرده است.

مثال:

He claimed to have outjinxed his teammates during the tournament.

معنی فارسی کلمه outjinxed

: معنی outjinxed به فارسی

به کارگیری عبارتی برای نشان دادن این‌که شخصی بر روی بدشانسی دیگران غلبه کرده است.