معنی فارسی outquerying
B1به معنای فرایند جستجو یا بررسی عمیقتر اطلاعات یا دادهها.
The act of searching or inquiring more deeply into information or data.
- VERB
example
معنی(example):
جزئیات را دوباره جستجو کردن برای تیم تحقیق بیشتر از حد انتظار طول کشید.
مثال:
Outquerying the details took longer than expected for the research team.
معنی(example):
آنها به جستجوی مجدد نتایج مشغول بودند تا خلاصهای از دقیقترین اطلاعات را ارائه دهند.
مثال:
They were outquerying the results to provide the most accurate summary.
معنی فارسی کلمه outquerying
:
به معنای فرایند جستجو یا بررسی عمیقتر اطلاعات یا دادهها.