معنی فارسی outsavored

B1

تجربه خاص و قابل توجه در چشیدن یا لذت بردن از طعمی خاص پس از مقایسه با دیگران.

Having had a notably superior tasting experience in comparison to others.

example
معنی(example):

این غذا از بقیه برجسته شد و همه آن را بیشتر از بقیه چشیدند.

مثال:

The dish was outsavored by all, standing out among the rest.

معنی(example):

دسر او در مهمانی شام بیشترین طعم را داشت و مهمانان درخواست بیشتری کردند.

مثال:

His dessert was outsavored at the dinner party, with guests asking for more.

معنی فارسی کلمه outsavored

: معنی outsavored به فارسی

تجربه خاص و قابل توجه در چشیدن یا لذت بردن از طعمی خاص پس از مقایسه با دیگران.