معنی فارسی outsleep

B1

بیشتر از آنچه که لازم است بخوابید و به خواب ادامه دهید.

To sleep longer than intended or to sleep through an alarm.

example
معنی(example):

گاهي می‌توانم ساعت زنگی‌ام را بخوابم.

مثال:

Sometimes, I can outsleep my alarm clock.

معنی(example):

او معمولاً وقت را می‌خوابد و قرار ملاقات‌ها را از دست می‌دهد.

مثال:

He tends to outsleep the time and miss appointments.

معنی فارسی کلمه outsleep

: معنی outsleep به فارسی

بیشتر از آنچه که لازم است بخوابید و به خواب ادامه دهید.