معنی فارسی outspread
B1پخش شده، گسترده، به معنای گسترش یا باز شدن در سطح وسیع.
Spread out or extended over a surface.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To spread out; expand; extend.
adjective
معنی(adjective):
Extended outward, as one's arms
مثال:
She longed to fall into his outspread arms once again.
example
معنی(example):
پتو در سطح چمن پخش شده بود.
مثال:
The blanket was outspread across the grass.
معنی(example):
پرهای پرنده در حین پرواز پخش شده بودند.
مثال:
The wings of the bird were outspread as it took flight.
معنی فارسی کلمه outspread
:
پخش شده، گسترده، به معنای گسترش یا باز شدن در سطح وسیع.
