معنی فارسی outstolen
B1احساس دزدیده شدن، زمانی که شخصی متوجه میشود که چیزی از او گرفته شده است، به خصوص به طور ناعادلانه.
Feeling deprived or robbed of something, especially unfairly.
- VERB
example
معنی(example):
کشاورزان وقتی دزدان محصولاتشان را بردند، احساس دزدیده شدن داشتند.
مثال:
The farmers felt outstolen when the thieves took their crops.
معنی(example):
او از اقدام شریک تجاریاش احساس دزدیده شدن میکرد.
مثال:
He felt outstolen by the actions of his business partner.
معنی فارسی کلمه outstolen
:
احساس دزدیده شدن، زمانی که شخصی متوجه میشود که چیزی از او گرفته شده است، به خصوص به طور ناعادلانه.