معنی فارسی outstretch
B1 /aʊtˈstɹɛt͡ʃ/کشیده شدن یا دراز شدن به سمت جلو.
To extend or stretch out.
- verb
verb
معنی(verb):
To extend by stretching
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت دستهایش را برای برداشتن میوه بکشد.
مثال:
He decided to outstretch his arms to reach for the fruit.
معنی(example):
گربه دوست دارد در آفتاب خود را کش بدهد.
مثال:
The cat likes to outstretch itself in the sun.
معنی فارسی کلمه outstretch
:
کشیده شدن یا دراز شدن به سمت جلو.