معنی فارسی outstretches
B1در پهنای زیاد یا دراز کردن چیزی به طوری که از حد معمول بیشتر شود.
To extend something to a greater length or distance.
- verb
verb
معنی(verb):
To extend by stretching
example
معنی(example):
او دستانش را به وسیله نشان دادن اندازه ماهی دراز میکند.
مثال:
He outstretches his arms to show how big the fish was.
معنی(example):
درخت شاخههایش را به سمت خورشید دراز میکند.
مثال:
The tree outstretches its branches toward the sun.
معنی فارسی کلمه outstretches
:
در پهنای زیاد یا دراز کردن چیزی به طوری که از حد معمول بیشتر شود.