معنی فارسی outwearying
B1به معنای ایجاد فشار یا خستگی ناشی از تنشهای مداوم است.
Causing fatigue or weariness through ongoing stress or demands.
- VERB
example
معنی(example):
آب و هوای متغیر موجب خستگی او میشد.
مثال:
The fluctuating weather was outweighing her energy levels.
معنی(example):
عادت او به پرسشهای دائمی صبر او را تحت فشار قرار میداد.
مثال:
His habit of always questioning was outweighing her patience.
معنی فارسی کلمه outwearying
:
به معنای ایجاد فشار یا خستگی ناشی از تنشهای مداوم است.