معنی فارسی outwhirled

B1

چرخیدن بیشتر از دیگران، به ویژه در زمینه‌های رقابتی.

To whirl more than someone else, often with a sense of elegance or skill.

example
معنی(example):

رقاص در مسابقه از همه دیگران بیشتر چرخید.

مثال:

The dancer outwhirled everyone else at the competition.

معنی(example):

برگ‌ها به گونه‌ای می‌چرخیدند که گویی بخشی از یک رقص در نسیم هستند.

مثال:

The leaves outwhirled as if they were part of a dance in the breeze.

معنی فارسی کلمه outwhirled

: معنی outwhirled به فارسی

چرخیدن بیشتر از دیگران، به ویژه در زمینه‌های رقابتی.