معنی فارسی outwrung

B1

احساس خستگی یا فشار روحی ناشی از یک موقعیت دشوار یا استرس‌زا.

To be exhausted or emotionally drained, often by stress or difficult situations.

example
معنی(example):

او تحت فشار بود و نمی‌توانست احساساتش را بیان کند.

مثال:

She was outwrung and couldn't express her feelings.

معنی(example):

بعد از بحث طولانی، او احساس کاملاً تحت فشار بودن کرد.

مثال:

After the long discussion, he felt completely outwrung.

معنی فارسی کلمه outwrung

:

احساس خستگی یا فشار روحی ناشی از یک موقعیت دشوار یا استرس‌زا.