معنی فارسی over and done with
B2به پایان رسیدن یک کار یا رویداد و احساس سبک‌سری از آن.
Referring to something that is finished and one can move on without worrying about it.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Fully completed and put aside.
مثال:
I'm glad that my exams are over and done with.
example
معنی(example):
پس از اینکه امتحان به پایان رسید، احساس آسودگی کردم.
مثال:
Once the exam was over and done with, I felt relieved.
معنی(example):
ما فقط می‌خواهیم این پروژه را تمام کرده و خلاص شویم.
مثال:
We just want to get this project over and done with.
معنی فارسی کلمه over and done with
:
به پایان رسیدن یک کار یا رویداد و احساس سبک‌سری از آن.
