معنی فارسی over-do
B2به معنای انجام دادن چیزی به حدی که فراتر از آنچه که مورد نیاز است.
To do something in excess.
- VERB
example
معنی(example):
ساده است که تزئینات مهمانی را بیش از حد انجام دهیم.
مثال:
It's easy to over-do the decorations for the party.
معنی(example):
سعی کنید در طول جلسه نظرات خود را بیش از حد بیان نکنید.
مثال:
Try not to over-do your comments during the meeting.
معنی فارسی کلمه over-do
:
به معنای انجام دادن چیزی به حدی که فراتر از آنچه که مورد نیاز است.